مبانی نظری فرسودگی شغلی و هوش معنوی+منابع و رفرنس و پیشینه داخلی و خارجی و پرسشنامه به همراه دو مقاله در قالب ورد
هوش معنوی
در این بخش جهت تبیین معنای هوش معنوی، ابتدا به تعاریف معنویت و هوش پرداخته میشود و سپس به مبانی نظری هوش معنوی و دیدگاههای پیرامون آن میپردازیم.
معنویت
یکی از اصطلاحاتی که در دهههای اخیر رواج پیداکرده است، اصطلاح معنویت است. برخی عصر جدید را ” عصر معنویت” نامیده و معتقدند با توجه به عصر مدرنیته، اگر بشر به دامن معنویت نگراید به نابودی کشیده میشود(خسرو پناه،1389). بررسی تمدنها و جوامع بشری قبل نشان میدهد که در هیچ دورهای همانند دورهی فعلی، نیاز به یک انقلاب اخلاقی و معنوی به این اندازه احساس نمیشده است. امروزه همگان اذعان دارند که بزرگترین بحرانی که بر جامعهی بشریت و بخصوص بر جوامع پیشرفتهی صنعتی حکومت میکند، بحران معنویت است.
دیدگاههای مختلف نسبت به معنویت
- دیدگاه روانکاوانه
اکنون میدانیم که نظرات فروید لزوماً همیشه درست نبوده و در حقیقت نظریهی او را باید با توجه به ابعاد زمانی و فرهنگ زمان خودش موردتوجه قرار دهیم و هرگز نباید همهی نظرات او را غیرقابل انتقاد تلقی کنیم، درهرصورت فروید، نگرش بیاعتنا به معنویت و تجربههای معنوی دارد و دیدگاهش نسبت به مذهب از این هم منفیتر است. نویسندگان زیادی هم پیرو سنتهای روانکاوی و روان پویایی هستند که نظرشان در مورد بخش معنوی زندگی مثبت است (عبدالله زاده و همکاران، 1388).
دیدگاه روانشناسی فرا فردی
روانشناسی فرا فردی معمولاً شاخهای از روانشناسی انسانگرا محسوب میشود اما به نظر میرسد که این رشته استحقاق آن را دارد که بهعنوان یک مکتب روانشناسی منحصربهفرد نیز بررسی شود.
- دیدگاه رفتارگرایی شناختی
رفتاردرمانی اختلافات زندگی افراد را ناشی از یادگیری میدانست و به همین دلیل یادگیری زدایی را در اصلاح آنها مؤثر میدانست. رفتاردرمانی بهجای تمرکز بر فرآیندهای درونی همچون رؤیاها، تخیلات و تکانه ها بر رفتار قابلمشاهدهی انسان و نحوهی تغییر آن تمرکز دارد. این نکته نیز قابلذکر است…
دیدگاه الکینز( Elkins)
الکینز معنویت را یک پدیدهی انسانی میداند که بهصورت قابلیت و ظرفیت در همهی مردم وجود دارد. معنویت مترادف با مذهبی بودن نیست، پدیدهی معنویت یک ساختار چندبعدی است که شامل 9 بخش عمده میشود. این اجزا بهطور خلاصه بهقرار زیر هستند:
امونز
امونز هوش معنوی را اینگونه بیان میکند:
الف)هوش معنوی نوعی هوش غایی است که مسائل معنایی و ارزشی را به ما نشان داده و مسائل مرتبط با آن را برای ما حل میکند. هوشی است که اعمال و رفتار ما را در گسترههای وسیع ازنظر بافت معنا جای میدهد و همچنین معنادار بودن یک مرحله از زندگیمان را نسبت به مرحله دیگر موردبررسی قرار میدهد.
زوهر و مارشال
زوهر و مارشال (2000) نشانههای یک هوش معنوی خوب رشد یافته را بیان داشتهاند:
سیندی ویگلزورث
ویگلزورث هوش انسانی را بهصورت هرم نشان می هد. این هرم از 4 سطح که شامل هوشهای بدنی، منطقی کلامی، هیجانی و معنوی میباشد، تشکیلشده است: –
ریچارد وولمن
به اعتقاد وولمن (2001)” هوش معنوی توانایی انسان برای پرسیدن پرسشهای اساسی درباره معنی زندگی است و تجربه همزمان ارتباط پیوسته بین هر یک از ما و دنیایی است که در آن زندگی میکنیم “. به باور او، نیاز به معنای بیشتر در زندگی روزمره در همه افراد احساس میشود.
دیوید کینگ
هوش معنوی به تعریف کینگ عبارت است از: ” هوش معنوی شامل مجموعهای از تواناییهای ذهنی است که با آگاهی، یکپارچگی و استفاده انطباقی امور غیرمادی و متعالی وجودی فرد، همراستا است و به نتایجی چون تفکر وجودی عمیق، افزایش معنا، شناخت خود متعالی و تسلط بر حالتهای معنوی میانجامد”.
فران سس وگان
به اعتقاد وگان(2003) هوش معنوی حکایت از خردمندی و دگر خواهی، درک و آرامش درونی، عشق و آزادی درونی و درنهایت عمق و وسعت چشمانداز فرد دارد.
آمرام
آمرام (2007) هوش معنوی را بهعنوان توانایی بهکارگیری و بروز ارزشهای معنوی میداند، بهگونهای که موجب ارتقای کارکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد میشود. آمرام مؤلفه هوش معنوی تعریف کرده است:
سانتوس
سانتوس(2006) معتقد است هوش معنوی در مورد ارتباط با آفریننده جهان است. وی این نوع هوش را توانایی شناخت اصول زندگی(قوانین طبیعی و معنوی) و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین تعریف کرده است. وی اصول زیر را برای هوش معنوی عنوان کرده است:
سیسک
ازنظر سیسک(2001) هوش معنوی میتواند بهعنوان یک خودآگاهی عمیق که در آن فرد بیشازپیش از ابعاد خویشتن آگاه میشود، تعریف میشود. ازنظر وی هوش معنوی از ابعاد ذیل ساختهشده است:
هوش معنوی در اسلام
در فرهنگ اصیل اسلامی بهطور ضمنی هوش معنوی موردتوجه فراوانی قرارگرفته است. بهطور مثال، جامی(1381)نقل از غباری بناب و همکاران،(1386) بر اساس متون مذهبی مؤلفههای ذیل را برای هوش معنوی برشمرده است
تاريخچه فرسودگي شغلي
با نگاهي به گذشته، ميبينيم كه فرسودگي شغلي مختص زمان ما نيست، بلكه سابقه آن به زمانهاي خيلي دور برميگردد، به عنوان مثال در بيوگرافي كه از گوته دانشمند بزرگ آلماني نوشته شده، آمده است كه او در سالهاي بين 1788-1786 سفري به ايتاليا نموده است
خستگی عاطفی:
مسلش، شافلی و لیتر( 2001) خستگی عاطفی را مولفه اصلی فرسودگی دانسته اند و معتقدند هر وقت افراد در مورد افسردگی صحبت می کنند منظورشان تجربه خستگی است. خستگی نسبت به دو مولفه دیگر بیشتر گزارش شده است. خستگی عاطفی احساس خستگی مفرط و زیر فشار قرار گرفتن و از میان رفتن منابع هیجانی در فرد است که منجر به غیبت از کار و خستگی در شخص|
می شود.
مسخ شخصیت:
اگر چه خستگی مولفه اصلی و ضروری فرسودگی است ولی درکار، ارتباط با دیگران نیز مطرح است و مسخ شخصیت به بیان ارتباط فرد با دیگران می پردازد. در واقع مسخ شخصیت بازنمای فاصله ای است که فرد بین خود و خدمت گیرنده ایجاد می کند . فیشر و بوئر ( 2011) از جمله عوامل موثر بر مسخ شخصیت را الف) عدم خشنودی از وضعیت موجود ب) استرس در سراسر کار ج) عدم رضایت از حجم کار می دانند.
مفهوم فشار رواني درارتباط بافرسودگي شغلي
این مفهوم برای این بار توسط یکی از نظریه پردازان علوم پزشکی در کانادا یعنی هانس سیله 2 ارائه شد وی فشار روانی را مجموعه واکنش های فرد به فشارهای گوناگون می داند که با توالی حوادث ویژه ای آشکار می شودو به تحلیل رفتگی می انجامد . او سه گام در این فرآیند معرفی می کند (قره خانی ،1387 ).
پنج عامل شخصیت و فرسودگی شغلی
تحقیقات نشان می دهند که بین پنج عامل بزرگ شخصیت و فرسودگی هیجانی در مشاغلی که مستلزم تنظیم هیجانی زیادی است رابطه وجود دارد. همچنین معلوم شده است که بین شخصیت و رفتارهای شهروندی سازمانی رابطه وجود دارد (بورمن، پینر، آلن، و موتویدلو، 2001).
تحقیقات انجام شده در خصوص هوش معنوی
امینی جاوید و همکاران(1394) در تحقیق با عنوان “اثربخشی آموزش هوش معنوی بر افسردگی و ضادکامی دانش آموزان” که بر روی 123 نفر از دانش آموزان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که با ارتقا هوش معنوی از طریق آموزش افسردگی آنان کاهش و شادکامی آنان افزایش می یابد.